فاطمه غلامی

متولد ۱۳۶۷ یزد
لیسانس فقه و حقوق اسلامی

آثار چاپ شده: (شعر کودک و نوحوان)
“مداد سبز قد کوتاه”
“توپ طلایی”
“خسته نباشی جالباسی”
“دریا برام قصه بگو”
“جوراب های بازیگوش من”

آثار چاپ شده (رمان نوجوان)
“دستخط”
“اتوبان بهشت”

از اوست:

۱

(ارغوان تر)

پرواز تو از هر پرستو ناگهان تر

از آسمان ها، آسمانت، آسمان تر

برق نگاه آخرت را قاب کردم

از چشم های تو ندیدم کهکشان تر

آمد خبر: با بال زخمی پر کشیدی

من ماندم و دل زخمه هایی ارغوان تر

سنگر به سنگر جست و جو کردم تنت را

عطر تو از پیراهنت، بی آشیان تر

تقدیر من، چشمی به راه جاده مانده

تقدیر تو از هر چه یوسف، بی نشان تر

حتی نمانده ردی از بال و پر تو

گمنامی ات در آسمان ها، بی کران تر

تو قهرمان بودی از اول هم برایم

گمنام ماندی تا بمانی قهرمان تر

حالا من و این چادری که سنگرم شد

محکم بغل می گیرمش با دیده ای تر

۲

(آواز زمین)

از اسمان و قصه هایش

باران برایت حرف دارد

در دفتر مشقش، زمستان

گل واژه‌های برف دارد

در دست های سنگی کوه

هر سنگریزه یک نشانه ست

راز درختان کهنسال

در سینهٔ تنگ جوانه ست

هر چشمه می گوید برایت

با قل قلش راز زمین را

در گوش گندم زار ها، باد

می خواند آواز زمین را

باران و کوه و چشمه و دشت

یک جورچین رنگ رنگ است

وقتی خدا نقاش باشد

نقاشی دنیا قشنگ است

۳

(سرود باران)

زمین و آسمان بوم است

خدا استاد نقاشی

از ابر و باد و آب و نور

کشیده گنبد کاشی

خدا گل کاری‌اش خوب است

همیشه فکر نو دارد

میان دفتر صحرا

گل صد برگ می‌کارد

فقط او می‌تواند که

بدوزد توی این عالم

لباس طرح پروانه

برای کرم ابریشم

میان صخره‌های سخت

خدا سرگرم معماری ست

طبیعت کار دست اوست

که او استاد هر کاری ست

خدا در دفتر شعرش

به فکر لاله و شب بوست

سرود چک چک باران

یکی از شعرهای اوست