نورزوان در میبد

محمود کویر
نوروز روز عدل و داد است. بلعمی در ترجمه تاریخ طبری در سبب پیدایش نوروز می گوید:پس جمشید علما را گرد کرد که چیست این پادشاهی بر من باقی و پاینده دارد؟ گفتند: دادگستری میان خلق خدای. پس داد گسترد، و علما را گفت: که روز مظالم که من می نشینم، شما همه نزد من باشید تا هر چه درد داد باشد مرا بنمایید تا من آن کنم، و نخستین روز که به مظالم نشست روز هرمز بود از ماه فروردین، پس آن روز را نوروز کردند و تاکنون سنت نوروز است.

نوروز به هنگام کودکی های ما، با زولبیا و اسفند دود کردن و سبزه می آمد. نوروز با اسکناس های دو تومانی نو و تا نخورده و سکه های پنج ریالی که بزرگترها عیدانه می‌دادند می آمد. نوروز با لباس‌های نو و چهره های های خندان می آمد.
برابر هر مغازه‌ای سینی بزرگی پر از زولبیا بود.جیب های بزرگ بچه ها پر بود ازآجیل(تخمه. پسته. کشمش.فندق.گردو.برگه.نخودچی). دیگ های پلو به بار می شدند.صبح اول وقت، بچه ها سرخوشانه و شادمانه به دیدن بزرگترها می شتافتند و دست خالی هم بر نمی گشتند. گویی سالی یک بار، غم و اندوه، بی آبی و فقر، دشمنی و دشنام، از شهر ما دور می شد. دوستی و مهربانی می‌آمد. پسر ها و دخترها دست و پای خود را حنا می گذاشتند تا رنگ و نور از پیراهن و دست و چشم ما بر شهر ببارد.
دنیای کودکی ما در میبد پر بود از هزار گونه رسم های زیبا برای استقبال نوروز: آتش افروزی بر فراز خانه­ها و بلندی­ها، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه­ی نو، خرید اسفند (اسپند دانه)، چراغانی، تهیه و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، فال گوش ایستادن، فال کوزه، ریختن آب قلیان به گوشه و کنار خانه، به صحرا رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، قاشق زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن قفل به گردن یا گوشه­ای از چادر، نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته­ها در چاه قدیمی، کمک خواستن از «چهارشنبه خاتون»، رنگ کردن خانه و کاهگل کردن پشت بام، پختن آش ویژه­ی چهارشنبه سوری،آماده کردن آجیل مشکل گشا و …
جالب ترین مراسم شب چهار شنبه سوری برپاکردن آتش با بته و خار در سر گذرها، بر سر بام ها و یا در حیاط خانه ها بود. دسته های پسر راه می افتادیم و از در خانه ها هیزم جمع می کردیم و برای صاحب خانه‌ی بخشنده شعر و ترانه می خواندیم:
پاشنه‌ی خونه آجره
صاحب خونه تاجره
مراسم پس از برافروختن آتش و پریدن از روی آن چنین انجام می شد:
وقتی آتش سوخته و تمام شد، اگر در خانه مراسم انجام شده باشد، خاکسترها را جارو نموده و جمع می کنند و می دهند یک نفر از خانه بیرون ببرد. در این موقع همه اهل خانه جمع شده، می پرسند: کجا می روی؟
می گوید: کوچه.
می پرسند: چی چی می بری؟
می گوید: درد و بلای اهل خانه.
این شخص با خاکسترها بیرون می رود و در را بروی او می بندند. پس از آنکه خاکسترها را بیرون ریخت بر می گردد و در می زند.
اهل خانه با هم می پرسند: کی هستی؟
می گوید: منم.
می پرسند: از کجا آمده ای؟
می گوید: از عروسی.
می پرسند: چی چی آوردی؟
می گوید: تندرستی.
هنگام غروب آفتاب، پیش از جهیدن از روی آتش و گاهی پس از آن باید کوزه ای شکسته شود. در یک کوزه کمی زغال (نشان سیاه بختی) و اندکی نمک (نشان شوری چشم) و یک سکه می گذاشتند وپس از رقص و زدن دف( اره بونه) و دست به دست گرداندن این کوزه، نفر آخر آن را سر بام می برد و از آن بالا به پایین می انداخت. کوزه ای که شکسته می شد باید کهنه ترین کوزه ها باشد زیرا آن کوزه حامل غم هاست. چون می شکست اهل خانه یک صدا می پرسیدند:چه بود شکستی؟
می گفت: قضا و بلا.
می پرسیدند: توی آن چه بود؟
جواب می داد: توی آن غم و غصه.
زرتشتیان روستای مریم آباد نیز بر این باورند که آتش چهارشنبه سوری، آتشی است که «منیژه» به هنگام کوشش برای رهایی «بیژن» از چاه، بر سر دهانه­ی چاه روشن کرده است.
سالیان درازی است در بسیاری از روستاهای نزدیک میبد و از جمله در حسن آباد، مردمان زرتشتی با باورها و آیین های زیبا و انسانی خود زندگی می کنند.آن ها یادگار تاریخ و فرهنگ باستانی ما هستند.
زرتشتیان در شب قبل از نوروز، زمانی که تاریکی آخرین شب سال رنگ می بازد، بر بام خانه های خود اتش می افروزند و فردای آن روز با گستردن سفره هفت سین و چیدن خوراکی هایی که از قبل آماده کرده‌اند، جشن نوروز را آغاز می کنند.
در روستای زرتشتی نشین قاسم آباد نیز پس از مراسم چهارشنبه سوری مراسم «چک و دوله» برگزار می­شد. به این ترتیب که یک دولچه­ی کوچک را برمی­دارند و درون آن کمی آب همرا با آویشن و برگ سبز می­ریزند. هرکس آن­جا هست چیزی از خودش مانند انگشتر و … را درون آن می­اندازد، پس از آن روی دولچه را با پارچه­ی سبزی می­پوشانند و یک دختر نابالغ را در میان جمع خود نشانده و این دولچه را به دستش می­دهند. دخترک اشیا را یکی یکی در مشت خود پنهان می­کند و بیرون می­آورد و یک نفر دیگر دو بیتی­هایی را می­خواند و پس از خواندن دو بیتی دخترک شیئ را نشان می­دهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر خود می­رسد.
یکی از خوردنی های کم مانند در ایام نوروز، پالوده مرواریدبود که از اوایل زمستان برای تهیه گندم و نشاسته آن دست به کار می شدند. از پنجه کوچک (20 تا 24 اسفند) زنان با همکاری هم، به تهیه خوراکی های سنتی مانند نان شیر، کماج شیرین، نان پیه پیاز، حلوای سن و حلوای شکر می پرداختند. همچنین آش هفت دونار یا ججه را از هفت نوع غلات و حبوبات تهیه می کردند.
نوروز جمشیدی:
اورمزد و فرودینماه: جشن نوروز جمشیدی و آغاز بهار، جشن خورداد و فروردینماه: ششم فروردین جشن زادروز اشوزرتشت و برگزیده شدن آن و خشور به پیغمبری
در چنین روزی در زمان فرمانروایی لهراسب اشوزرتشت در خانه پدرش در کنار رود درجی که به دریای چی چست (ارومیه) می ریخت با چهره نورانی و لبی خندان از مادرش دغدو زاده شد و چون نام خاندان پدرش اسپنتمان بود او را زرتشت اسپنتمان نام نهادند و در روز خورداد و فروردین ماه در زمان شاه گشتاسب کیانی از جانب اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد.
جشن فروردینگان:
روز فروردین از ماه فروردین یا 19 فروردین خورشیدی ات که این روز نیز برای زرتشتیان روزهای مهم و تعطیل رسمی است.
نخستین جشن ماهانه در سال جشن فروردینگان نامیده می شود . این جشن به یاد فروهر پاکان برگزار می گردد. زرتشتیان در این روز به آرامگاه می روند و از موبدان می خواهند برای شادی روان در گذشتگان اوستا بخوانند.
سیزده به در:
مردم میبد در روز سیزدهم فروردین برای در کردن نحسی سیزده به سوی باغ ها، مراتع و سبزه زارها می روند و به پخت و پز غذا و شادی و تفریح می پردازند. دخترها در این روز سبزه گره می زنند و در دل آرزوی ازدواج می کنند. رفتن به پیر سبز چکچک و شاه آباد و مزرعه های اطراف از قدیم رسم بوده است. به این گونه گردش دسته جمعی(دوده کردن) می گفتند. مردمان مهرجرد(مهرگرد یا شهر مهر) در ترتیب دادن این گونه گردش ها مشهوربودند. و این هم ترانه‌ی سیزده به در ما بود:
سیزده به در
چارده به تو
به حق مرغ کت کتو
سیزده را کردم تو کدو
درش رو بستم با جودو
درنیایشگاه پیرهریشت، در روزهای امرداد تا خور (خیر ) و در تقویم ایرانی هفتم تا یازدهم فروردین هر سال مراسمی زیبا و دیدنی برای نوروز برگزار می شود. زیارتگاه پیرهریشت در نود کیلومتری غرب یزد واقع است. به باور زرتشتیان پناهگاه دختر یزدگرد که نامش مروارید بوده (نام او را گوهربانو نیز گفته اند) می باشد.
نوروزتان خجسته باد
باغتان بهار! بهارتان پر گل!

به اشتراک بگذارید:

اشتراک گذاری در facebook
Share on Facebook
اشتراک گذاری در twitter
Share on Twitter
اشتراک گذاری در linkedin
Share on Linkdin
اشتراک گذاری در pinterest
Share on Pinterest

نظر شما چیست ؟