تخلص: باران
متولد ۱۳۶۷ یزد
تحصیلات: کارشناسی
از اوست:
۱
جز سوز و آه و نفرین از عشق تو نمانده
درد تو شادیام را از خاطرم پرانده
گفتی رسیده دیگر وقت جدایی تو
دنیا دلش گرفته از بیوفایی تو
دیدی که از فراغت رنگ از رُخم پریده
رفتی و بی تو امشب جانم به لب رسیده
سهم من از تو تنها! غم، گریه، بیقراری
دلخون و خسته و زار، اشکم ز دیده جاری
بعد از تو خانهام سوخت شد زندگی جهنم
قلب ضعیف و زارم جان داد و مُرد کمکم
۲
عشق من یه سالِ رفتی
مونده داغت رو دل من
یه کمی به فکر من باش
تاکه حل شه مشکل من
می دونم حالا شباتو
پای عشق اون میزاری
میخونم از تو نگاهت
که من و دوسم نداری
وقتیکه تو رو میبینم
غرق دلشوره و دردم
هر چی خواستی کردی با من
من که با تو بد نکردم
هنوزم حرفام و میگم
با همین عکس توی گوشی
هنوزم مثل قدیما
لباس تیره میپوشی
تو که رفتی آخرش من
توی تنهایی میپوسم
هنوزم از پشتگوشی
عکسات و همش میبوسم