دکترغلامرضا محمدی
بر فراز اين كويرِ تشنه كام،
بر بلندِ اين سپهرِ لاجورد،
ابرهاي بي ثمر چه كار ميكنند؟
ابرهاي پاره ي پريش، ابرهاي خسته ي خسيس
ابرهاي بي خيالِ هرزه گرد! ابرهاي بي هدف ،رها، ابرهاي كال
دستهايشان تهي زمهر ، كوله بارشان ملال، ابرهاي سرد
+++
در فرود اين زمين ِزرد ، سرزمين ساده ي صبور، سرزمين داغ ودرد
سرزمين چشم هاي ِپر قنات، سرزمين دست هاي پر قنوت.
سرزمين ِبا زلالِ آرزو قرين،
حسرت ِهميشه ي بهار وگل ، در جنونِ جاري ِسراب ، موج ميزند.
دشت ها نشسته بي نصيب!
كشت ها كشيده دل زخاك!
شاخه ها شكسته بي شكيب!
تاغ تاغِ اين تكيده مرغزار،
قصه ي تغزل ِنجابت است، ترجمان استقامت است
سبزه ها تپيده بي تپش، پايمال گردبادهاي سركشند!
باغ ها حزين ، رنج ها طويل ،غنچه ها غمين،
نهر ها لبالب از طلب ،جرعه جرعه آه ميكشند !!
بادها عنان كشيده ،زير تازيانه ها ،
راهوارِ روزگارِ خسته را به راه ميكشند!!
****
آسمان بخيل و تشنه ، خاك!! هرگزم چنين گمان نبود!
اين طلسم را چگونه ميتوان شكست ؟
اين شكست را چگونه ميتوان زدود؟
اي خداي مهربان ِبردبار! آسمان از آنِ تست
آسمان ،شكوه بي نهايت است! اين بلندِ لاجوردِ بيكران،
سفره ي كشيده ي عنايت است!
ابر اگر در او رهاست آيتِ بهار وبركت است!
اي خداي ابر وبارش وبهار
بر درخت وسبزه وگياه رحم كن
ابرهاي مهرتازه کن؛ ما اگر سياه دل ،گناهكار
بر كوير ِ روزگار ماببخش! بر زمين داغدار ما ببار !
*********************