متولد ۱۳۶۹ شهرستان خاتم
کارشناس ارشد حسابداری
آثار مشترک کتابهای:
“بر بال واژههای ۲” و صهبای نرگس “
وی درزمینهٔ ترانه با برخی خوانندگان کشوری همکاری داشته است.
از اوست:
۱
عاشق که باشی از تو هم دیوانه می سازند
از ماجرایت تا ابد، افسانه می سازند
مثل مترسکهای عاشق در مسیر باد
گنجشکها روی کلاهت لانه می سازند
البرز هم باشی، شبی کولاکِ اشک و آه
پشت ستون سینه ات، کاشانه می سازند
انگور ِعشقت را اگر حتی کنی پنهان
میخانه ها از چشم تو، پیمانه می سازند
وقتیکه در اعماق قلبت صد گُسل داری
شب لرزه ها از قلعه ات، ویرانه می سازند
مانند یعقوب از دلت بگذر تحمل کن
چشم انتظاری ها تو را، دردانه می سازند
در پیلهٔ خود گرم ِ احساس درونت باش
این زخمها از تو شبی، پروانه می سازند
۲
وقتیکه آدم درد آدم را نمی فهمد
آیینه هم آه دمادم را نمی فهمد
پشت سکوتم بغض هایی تلخ و طولانی ست
باران بزن… اینجا کسی غم را نمی فهمد
بی تومیان عقل و دل جنگی به راه افتاد
جز من کسی خط مقدم را نمی فهمد
از کارگر تا نان، چه بغض خانمان سوزی ست
یعنی خدا معنای ماتم را نمی فهمد؟
مثل یتیمی خورده ام سیلی و میدانم
خان زاده که سیلیِ محکم را نمی فهمد!
ای کاش دنیا از سر من دست بردارد
وقتیکه آدم دردِ آدم را نمی فهمد
۳
سالها منتظرم زخم ِ جگر خوب شود
غرق در خویشم و ای کاش پدر خوب شود
در دلم حسرت یک خندهٔ او جامانده
میشود حال دلم وقت سحر خوب شود؟
یک نفر بسته دلش را سر دروازهٔ عشق
بسته ام چشم به دروازه مگر خوب شود
سرفه ی ممتد و هر درد به موج آلودش
تاول و ترکش جامانده به سر خوب شود
از شفاخانه ی سلطان نجف با صلوات
نسخه ی تازه گرفتیم اگر خوب شود
تو علی هستی و از دست تو برمی آید
که به یک نسخه، دل چند نفر خوب شود
” زده ام فالی و فریادرسی می آید”
شاید آن روز کمی حال بشر خوب شود…