متولد فروردین ۶۷ یزد
عضو انجمن ادبی جیحون یزدی و شهرستان ادب تهران و مسئول کانون ادبی فرخی یزدی
کسب رتبهٔ اول کنگره سراسری شعر دفاع مقدس در زمستان ۸۹
از اوست :
در چشمهای خسته اش
وقتی صدایم کرد بغض دیگری انگار
میخواست تا سر واکند در آخرین دیدار
در چشم های خسته اش رویای دوری بود
در چشم های خسته اش شوقی ولی بیدار
آهنگ رفتن ساز شد وقتی که می دیدم
با دست لرزان میکشد بر روی چشم تار
شاعر تو از حال پرستوها چه میدانی؟
وقتیکه برگشتی ندارند از سفر این بار
این سایه ها سقفی برای خانهٔ ما نیست
هرروز می بردیم روی شانه مان آوار
دنیای ما در داشت اما بسته بودیمش
دنیای ما دیوار در دیوار در دیوار
تورفته ای و دردهای مانده بیدارند
ای کاش از نو می شد این تقدیر بی تکرار