متولد ۱۳۶۳ مهریز
تخلص ” رز زرد”
دارای مدرک کارشناسی ریاضی کاربردی
وی از سال ۱۳۹۶ بهطورجدی درزمینهٔ ی شعر فعالیت دارد
و در این مدت در جشنوارهی ادبی خاتم سلیمانی شیراز و جشنواره مجازی اوج هنر یزد برگزیدهشده است.
از اوست:
ای حسرت همیشگی
ای حسرت همیشگی! از جان من، برو
ای اشک مانده در تب چشمان من! برو
محرومم از تو، از تب یک بوسه، لااقل
بگذار بوسهای لب فنجان من… برو
پر شد خیالم از تو و لبخندهای تو
ای گریههای بعد تو تاوان من! برو
پلکی به هم زدم که خیال تو پر کشد
جلد است این کبوتر مهمان من …برو
با ابرهای پشت دلم همنشین نشو
باران نزن به گوشهی دامان من …برو
شک میکنم به اینکه یقین است عشق تو
کفر است پشت اینهمه ایمان من… برو
غبار آیینه
سکوت ضجهام را از میان سینه میفهمم
از این بغض فروخورده صدای کینه میفهمم
تمام مشتهایم بر تن دیوار حسرت خورد
صدای آه را از آجر و از چینه میفهمم
سرانجام درختان جوان و سبز جنگل را
شبی از دود بالای سر شومینه میفهمم
تبر بر دوش فرهادست؛ آیا شور شیرین است
که بوی عشق را از قصهای دیرینه میفهمم؟
غم مرگ جوان و مویه کردنهای زنها را
شبیه مرگ سهراب از دل تهمینه میفهمم
زنی گمکرده کنج خانهاش زیبایی خود را
و این را از غبار چهرهی آیینه میفهمم…
من بی تو
بی عکس ماه روی تو زیبا نمیشود
هر برکهای که وصل به دریا نمیشود
در آسمان چشم تو گشتم، نبود عشق
بیبرق عشق، چشم تو زیبا نمیشود
در خاطرات هر چه تو را جستجو کنم
من، بی تو، واقعیتی از ما نمیشود
بخت هجا هجای غزل، بسته است و باز
با این ردیف و قافیهها، وا نمیشود
تقدیر هم نوشته چنین از من و تو که
اسمم، کنار اسم تو، امضا نمیشود