مخوان اي مرغ طبع من ، دگراز باغ وگلزاران
نه از وصل و نه از هجران ، نه ازعشّاق و دلداران
نه از زيبا ئي گل گو ، نه از قمري نه از بلبل
نه از سا قي نه ازساغر ، نه از مستان و هشیاران
بزن در این شب میلاد مولا (ع) نغمه ای خوشتر
بپا کن شور و غوغائي ، بشوق آور دل ياران
که من ازعشق او مستم ، به عشّاقش چو پيوستم
دل از بيگانه بگسستم ، شدم فارغ ز اغياران
که تاجان دربدن دارم ، دمادم ياعلي گويم
ره کويش همي پويم ، بهمراه سبکباران
نبينم تارخ ماهش ، سهي قدّ دلارايش
سرشک از ديده ميبارم ، زغم چون ابر پر باران
بهشت از بهرآن خواهم ، که با مولاعلی (ع) باشم
خدا يا كن نصيبم گر ، چه هستم از خطا کاران
خوش آن گاهی که (صادق) هم ، زدست ساقي كوثر
شود مست ازمي وحدت به جنّت همچو عمّاران
محمود صادق منش (صادق)