متولد ۱۳۶۲ کرج
وی شروع فعالیت شعری خویش را در یزد با انجمن سالن شهرداری و انجمن حوزه هنری آغاز کرد .
مجموعه شعر عامدانه» از ایشان به چاپ رسیده است .
از اوست :
۱
رفتم، ببند پنجره را بی حضور من
باران گرفته شهر به شهر از عبور من
دلتنگی تو از چمدانم بزرگتر
لبریز کرده بغض تو را اشک شور من
خو کن از این به بعد به آئینه و خودت
شب ها بغل بگیر خودت را صبور من
تنهایی همیشگی ات را مرور کن
شاکی شو از تمام سفرهای دور من
-حتی از اینکه همدم خوبی نبوده ام
-حتی از اینکه قدر تو را…مرده شور من!
لعنت به من… به عشق… به این زندگی تلخ
تقدیر… سرنوشت… گره های کور من
وقتی تو را که اینهمه خوبی، نخواستم
وقتی که رد شد از تو دل پر غرور من
باید که گم شوم بروم از جهان تو
تا تو دوباره باز نیفتی به تور من
۲
با اسب های چوبی و کالسکه ی خیال
هرگز نمی رسم به تو! -حتی به احتمال-
مثل همیشه دورتر از دست چیدنی
دوری و دیر می رسمت آرزوی کال
سهم کدام دختر خوشبخت می شوی؟
محض کدام طالع؟… توی کدام فال؟…
دست مرا بگیر از این شهر بگذریم
سوی هزار پیچ ترین جاده ی شمال
تا در هجومی از هیجانت ببوسی ام
یک گوشه توی دنج ترین باغ پرتقال
تا حسرت ”ندارمت ای دوست” رد شود
تا بلکه در بیاورم از شانه هام بال
O
گرچه نمی رسیم به هم ما دو تا، ولی
من راضی ام به داشتنت در همین خیال