گیتی زارع
شبیه کودکی هایم ،چه بارانی است چشمانم
غزل می ریزد از چشمت که من مست و غزل خوانم
دو زلفت در مسیر باد با عطر دلاویزش
چنان آمیخت با جانم که خاکستر شد ایمانم
چه اعجازیست در چشمت که با یک چشمه از نازش
صفا و مروه ای گردید واینک من مسلمانم
فراقت سخت و هجرانت جهنم می کند هر دم
همه بود و نبودم را، تو باشی درد و درمانم
بهار باورم گل میکند با هر نگاه تو
فقط یکبار دیگر زل بزن در عمق چشمانم
شاعر : گیتی زارع