متولد ۱۳۶۷ اردکان
فوقدیپلم نرمافزار
از اوست :
۱
پری قصه به ناگاه دیو از آب درآمد
سراب بود که از شیشهی شراب درآمد
به غیر مار چه از آستین معجزه رویید
که بر درخت جوان چنبرِ طناب درآمد
از آسیاب نیفتاد آبها، نشنیدی!؟
صدای سنگِ زیرین آسیاب درآمد
به هر جواب که دادند ما سؤال نبودیم
و هر سؤال که کردیم بیجواب درآمد
چگونه خواب بدم را به هر چراغ بگویم
که غولهای سیاه از چراغخواب درآمد!
نَشُست چرک زمین را هزار ابر کفآلود
زمین سیاه از حمام آفتاب درآمد
۲
میان آینه و سنگها تفاهم نیست
مرا تحملِ بارِ نگاه مردم نیست
به خوابهای زمستانی عادتم دادند
در این زمین که بهارش بهجز تجسم نیست
چه شاخه ایست که از آن بهجز تبر ندمید؟
چه جنگلی است که در آن به غیر هیزم نیست؟
کلاغ پیر به یک جو فروخت مزرعه را
کسی از ایلِ مترسک به فکرِ گندم نیست
چپانده خندهی مهتاب را به کیسهی ابر
شبِ عبوس که بر صورتش تبسم نیست
سرِ ستارهی دنبالهدار بالا ماند!
اگرچه سوخت نشان داد راهِ ما گم نیست
رها شو از قفس سایه، آفتابی شو
شکوهِ کوه یخی جز تبِ توهم نیست
پس از تو چنگ به دامان شوکران زدهام
به سر سلامتیت چند استکان زدهام
پس از تو بین علفهای هرزه افتادم
کسی نخواست مرا، میوهای دهانزدهام
چقدر رد شدی از من که درس پس بدهم
چقدر رد شدم از خود، از امتحان زدهام
پیِ تو ریشه دوان از زمین گذر کردم
پیِ تو شاخه کشان سر به آسمان زدهام
چه غیر سیلیِ طعنه به رویم آوردند؟
اگر که از غم تو رو به دوستان زدهام
مگر کبوتر آهم به بام لب برسد
برایش از قفس سینه نردبان زدهام
مگر که جان بدهم شاید ازسرم بپرد
که عطرِ یاد تو را بر لباس جان زدهام
شبیه کارد رسیدی به استخوان ای زخم
اگرچه بند به هر بندِ استخوان زدهام
از آسمان تو دور ای بهار آزادی
“شکستهبال و قفس دیده و خزانزدهام”
۳
به غیر مار چه از آستین معجزه رویید
که بر درخت جوان چنبرِ طناب درآمد
از آسیاب نیفتاد آبها، نشنیدی!؟
صدای سنگِ زیرین آسیاب درآمد