شیدا پیروز
متولد بهمن ۱۳۵۷ تهران. ساکن یزد
دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات فارسی
از اوست:
1
آرزوی محال دور از دست, کاش میشد که عاشقم باشی
بعد یلدای بیقراریها, جلوهی صبح صادقم باشی
در نگاه حسود آدمها, ساعتی همقدم شوی با من
برخلاف همه زمین و زمان, آشنای موافقم باشی
ساحل خیس گونههایم را, تا عطش زار خشکلبهایم
بارش بوسه بیامان بدهی, فصل پایان هقهقم باشی
کاش یکشب نگاه مستت را, رود پر خواهش دودستت را
بسپاری به دشت آغوشم, التهاب دقایقم باشی
اتفاق عزیز ناخوانده, مرهم بغض و آه و دلتنگی
چه خیال غریب و موهومی است, اینکه یک روز عاشقم باشی
مطمئن باش داغ حسرت تو, بعد مرگم جوانه خواهد زد
میرسی دیر بر مزارم تا باغبان شقایقم باشی
2
شب از پشت ابرای خاکستری
با چشمای خیسش به من زل زده
به کوه صبوری که با گریه هاش
کنایه بهرسم تحمل زده
میبندم چشامو که تنهاییام
با اشکام برن تو پر بالشم
خیالت اتاقو معطر کنه
بفهمم که اینجا نفس میکشم
بفهمم که از قاب این پنجره
دل روشن آسمون دور نیست
بیای و طنین قدم هات بگن
تو دنیا دیگه سازِ ناجور نیست
بیاوببین آبی خاطره ت
روی هر لباسی که می پوشمه
اون آهنگی رو که دوسش داشتی
شب و روز آویزهی گوشمه
بیا چشم این باغ متروکه رو
به روی بهارِ تنت بازکن
با خورشیدای پشت پیراهنت
شبامو پر از نور اعجاز کن
چه رویای خوبی! ولی رودلم
یه داغی به عمق نگات با منه
حقیقت همین خطّای فاصله س
که تقدیرمونو رقم می زنه