تخلص “باران”
متولد اول دیماه ۱۳۴۳ بافق. ساکن مشهد
کارشناس ارشد معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق
تألیفات:
بررسی تطبیقی گمرک مسافری ایران بر اساس الحاقیه شورای بینالمللی گمرکی بروکسل، چاپ گمرک ایران ـ ۱۳۷۰
سازمانهای بینالمللی گمرکی، چاپ گمرک ایران ۱۳۷۱
دیوان ناجی بافقی (یزد، نشر مفاخر ۱۳۸۱)
مفاخر بافق ـ (یزد، نشر مفاخر ۱۳۸۴)
مشاهیر بافق (قم، نشر باران ۱۳۹۸)
زندگینامه و آثار وحشی بافقی، روزنامه کیهان (ش. 77 و 15073 ـ ۱۸ و ۱۱/۳/۱۳۷۳)
اصطلاحات محلی باگویش بافقی (دردست چاپ)
از اوست:
“هر شب”
گره انداز به این فاصله هایت هرشب
دم کن از شور خوش غلغله هایت هر شب
خواب خوش رفته موذن، بغلت را وا کن
تا بهشتم ببرد نافله هایت هرشب
لرزه بر قلب من از رقص کمر هایت رفت
بخدا کم نکن از زلزله هایت هرشب
چای داغی زلبت درته فنجانم ریز
تا که لبخند زند حوصله هایت هرشب
مژه برهم بزنی ایل بهم می ریزد
تیرباران بکن این حرمله هایت هر شب
تاج زیتونی زلفان حریرت نازند
و شوم وصل سر سلسله هایت هرشب
کرت خشخاش نگاهت بغل خانه ماست
نذر دردی که کشم از تله هایت هر شب
زخمه زن كنج سه تارم كه هوا “بارانی “است
وصله ام کن به سر هلهله هایت هرشب
“تک”
دیگر شمارههای لبت تک نمیزند
بر خاکریز فاصله پاتک نمیزند
بر ازدحام کوچه ردّت نشستهام
با چشمهای خسته که چشمک نمیزند
یک قطره از حضور زلیخاییت نوشت
یوسف چرا به چشم خود عینک نمیزند!
در جبههای که نیست بهجز اخم دلکشت
ابروی پابهماه تو پشتک نمیزند
نامادری ِ قهر تو تا بوسهای گرفت
سیلی به گوش ناز من اینک نمیزند
“کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را؟”
آنقدر بودهای که دلم لک نمیزند
“باران”همیشه سر بسر اشک مینهد
بر کهنه زخم ابر که پیچک نمیزند
“درد و دل “
شاعرشدم که پیش غزل درد دل کنم
بین تو و اتــــاق عمل درد دل کنم
وقتی میان بیت لبت زخمیام کنی
درگیرودارموج بغل درد دل کنم
چشمم که بردوچشم تو آوار میشود
با بچههای شر محل درد دل کنم
پای پیاده تا بم قلبت بلرزم و
با سینههای داغ گسل درد دل کنم
با صفر بینهایت آدم به ضرب هیچ
در گرگومیش تار ازل درد دل کنم
اکسیژن هوای دلم کم که میشود
سیبی بگو که حداقل درد دل کنم
قلب غزل فقط به هوای تو میتپد
آمادهام برای اجل درد دل کنم
وقتی دلم برای دلم تنگ میشود
با بغض کال شعرومثل درد دل کنم
“باران” همیشه کنج سهتارم نشسته تا
نمنم بهپای شور غزل درد دل کنم