تخلص: ثنا
متولد: ۱۳۷۹
تحصیلات: لیسانس حقوق
از اوست:
بیا برگرد
خیابان اینچنین خالی تنی ولگرد میخواهد
صدای خستهام بی تو سکوتی سرد میخواهد
تو را میخواهم اما تو کنار دیگری هستی
تو حتی باوجود او دلت همدرد میخواهد
برای زندگی با من خیال بودنت کافی است
تمام این زن تنها فقط یک مرد میخواهد
شروع فصل پاییز است شروع درد بیدرمان
برای درد خود او هم علاج درد میخواهد
اگر پاییز میآید پی درمان درد خود
وصال درد و درمان را ز برگ زرد میخواهد
اگر پاییز هم برگشت پس حتماً تو میآیی
بیا، برگرد چون این زن فقط، یک مرد میخواهد
جلوهی مهتاب
تنت هر شب لباس کیست، گرما میدهد او را
خودش را در کنار ماه تنها میکند رسوا
اگر خود را میان جلوهی مهتاب گمکرده
بهسان نقطهای کور است ازاینجا برای ما
دلم را میزند گاهی تب تند تنت اما
بپوشان با خیال خودسر بیشانهی ما را
اگر یکلحظهای، اندک نتابی بر خیال من
نمیمانم بدون تو در این ماتمکده تنها
خیال بودنت هر دم مرا از مرگ میراند
وگرنه بی تو میماند تن یخکردهام اینجا
مادر
تا نگاهت مادرم بر چشم من در میزند
بوسه از لبهای من بر دستتو پر میزند
مینشینم در کنارت باوجودت مادرم
روح و جانت در جهان جان من سر میزند
همنوازی و نوای نغمهی شعر مرا
لحن شیرین کلامت دلنشین تر میزند
بیحضورت خانهی امید من تاریک و تنگ
نبض قلب من برای عشق مادر میزند
تا تن بیجان من از راه و غربت میرسد
پشت در با شوق دیدار تو پرپر میزند
درد و دلهایم بماند حرفهای من که هیچ
بلکه صد شعر و غزل هم حرف دیگر میزند