تخلص: طوفان
متولد ۱۳۳۶ یزد. ساکن تهران
وی از بازنشستگان لشکری است که آثار ایشان در نشریات سپاه و برخی جراید به چاپ رسیده است.
از اوست:
۱
دل در این وادی ندادم غیر عشق
گر خطا رفتم بود تقصیر عشق
من در این وادی بسی دلدادهام
این زمان گر میکنم تفسیر عشق
گشتهام انگشت نمای خاص و عام
تا چه باشد بهر من تدبیر عشق
تا رها گردم از این آوارگی
نوع دیگر میکنم تحریر عشق
در دلم (طوفان) دگر برپا مکن
میکنم مأوا در این نخجیر عشق
۲
“فاعلاتن”
مرا با فاعلاتن ها چهکار است
تمام هوش من، وقف نگار است
چو در خلوت به يارم ندبه گويم
عروض و قافيه خود در شکار است
نبستم دل به ايهام و اشاره
همه اینها عناياتي ز يار است
ز فرهنگ و ادب هر آنچه گويم
مپنداريد که اینها ابتکار است
چو من در بیخودیهایم شدم محو
شروع يک غزل زآن آشکار است
تو را از لذت دردش خبر نيست
که يک دنيا به درد او دچار است
غم هجرش به دل طوفان بپا کرد
ازاینرو دل هميشه پاي دار است
۳
الهی گر نبخشایی چه سازم
تو میدانی ز من سوزوگدازم
خداوندا بسی بد کردهام من
ره توبه مگر سد کردهام من
خدایا دل به لطف تو سپردم
امیدی نزد غیر تو نبردم
ضعیف و عاجزم یارب ببخشا
نکردی راز من بر کس تو افشا
ازاینرو کردهام من گر گناهی
ندارم غیر تو اما پناهی
مرا امشب خدایا پاک گردان
ازاینپس لایق افلاک گردان
مرا سوزی بده از نوع عرفان
دلم را کن دگرگون همچو “طوفان”