متولد بیست شهریور ۱۳۵۳شهرستان اردکان
کارشناس ارشد ادبیات، دبیر و مدرس دانشگاه
تألیفات:
روزهایی به رنگ تنهایی (دفتر اول)
از ماهانی تاافشار ( دفتر دوم)
پریروزهای پیلگی (دفتر سوم)
به رنگ اردیبهشت ( گردآورنده )
خاطرات فرهنگیان اردکان
کلاغ های منفرد انزوا (نقد تحلیلی روانشناختی اجتماعی شعر دورهٔ پهلوی)
و کتابهای عروض برای سال های دبیرستان» و آتش در آشیانهٔ ققنوس را در دست چاپ دارد .
ازاوست :
۱
زنده رود
مثل انگور هرات و شاه توت اصفهان
چون تمشک کال می ماند لبانت بی گمان
سوسوی فانوس؛ساحل، دست های بی رمق
توی طوفان مانده بی تو زورقم بی بادبان
حس دیدار تو چون دلشوره ای شیرین و بکر
حس یک مستشرق از معماری «نصف جهان»
ابتدا پیشانیت می بوسم و بعدا لبت
قبل «قم»مومن سلامی می کند بر «جمکران»
در میان دود تهران چون دماوندم اسیر
ظاهری آرام دارم باطنی آتشفشان
قیمت آزادی«ماکان» «فرنگیس» است ؛ کات
«چشم هایش» کار خود را کرد پایان پلان
آی «گالیله»! زمین می چرخد و می چرخد و…
با خیال تخت سرکش جرعه ای از «شوکران»
«ای بهار دلنشین»! در «اصفهان» با من برقص
زنده رود است و پل خواجو و آواز «بنان»
“ای بهار دلنشین” یکی از ترانههای استاد بنان است که در مایهٔ اصفهان سروده شده است
۲
اگرچه اول پائیز و برگ ریزان است
تو نیستی و… دلم سرد چون زمستان است
بپاش دانه و یک کاسه آب نذرم کن
که رام کردن این فاخته چه آسان است!
درون خلوت چاهت برقص یوسف جان!
که انتهای عزیزی مصر؛ زندان است
میار کفر نگاهت که عاشقت به خدا
“چو بید بر سر ایمان خویش “لرزان است
بدون شال چرا توی کوچه آمده ای!؟
بترس سردی آهم چو برف آبان است
غم تو است چو آغا محمد قاجار
دلم ز غصهٔ تو مثل شهر کرمان است
تو نیستی که ببینی در این سکوت؛ دلم
غروب جمعهٔ دلگیر شهر تهران است
چقدر اشک شدم توی حوض باریدم
چقدر خانهام از گریه غرق باران است
به قبر کن بسپارید تا که جار زند
که قبر مقصد آخر برای انسان است
سزای گل نه گلوله است مطمئن باشید
که پایههای خشونت ز ریشه ویران است
۳
هر چند سری میان سرها باشی
یا دشمن خونی تبرها باشی
پاییز قشنگ!شاخهها را متکان
باید که به فکر رفتگرها باشی