اسمش سر زبان من افتاده است
اسمش سر زبان من افتاده استمثل خوره به جان من افتاده است من اهل قهوه نیستم، اما باز فالش در استکان من افتاده است کاش
اسمش سر زبان من افتاده استمثل خوره به جان من افتاده است من اهل قهوه نیستم، اما باز فالش در استکان من افتاده است کاش
هر چند سری میان سرها باشییا دشمن خونی تبرها باشیپاییز قشنگ!شاخه ها را متکانباید که به فکر رفتگرها باشی علی جعفری اردکانی
برای برکه ی دل قرص ماه میخواهمکه قاب عکس تو را در نگاه میخواهم نه اینکه پیش دو چشمم همیشه باشی نه!نگاهی از تو فقط
یک کاروان نور می آیداز مشرق دریای بیداریاز چشمه ی جوشان یک تقدیرتادر رگ دوران شود جاری می آید از حج ا لوداع احمدبا بوذر
سید فضل الله طباطبایی ندوشن «امید» با بیان فرارسیدن عید سعید غدیر خم ۱۱ رباعی از اشعار غدیریه خود را تقدیم کرد. رباعی ۱ گاهی
متولد ۱۳۶۳ ایذه. ساکن یزدلیسانس روانشناسیوی درزمینهٔ های: نقاشی، داستان کوتاه و شعر سپید فعالیت دارد. از اوست: ۱پدر و مادرمکودکیام را با خود بردهاندو
زهرا کلاتهمتولد ۱۳۵۹ یزدشاعر و ترانهسرا، کارشناسی علوم تربیتیآثار منتشرشده در قالب کتاب:مجموعه ترانه برای تو مینویسممجموعه ترانه گلادیاتورقصهٔ کودک هتل موشهامجموعه شعر کودک مسافران